-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 مرداد 1398 22:44
امروز آقای خامنه ای دیدید بنده خدا 20 لباس رو هم پوشیده بودند خدا حفظشون کنه
-
عشقم 9
چهارشنبه 23 مرداد 1398 14:01
از این به بعد اگر کسی به من بگوید همسر داری میگویم بلی ولی ایشان سفر رفته اند سفر طولانی سفر اخرت باور میکنی دل من به همین خوش است ممنونم که این خوشی رو قسمت من کردی باعث میشود دم مرگ هیچ وقت نترسم و دلم محکم باشد تو میایی ومرا با خود میبری
-
عشقم8
چهارشنبه 23 مرداد 1398 13:51
میبینی پسر همه مرا مصخره میکنند از بازگشتت ولی من آنقدر تورا دوست دارم که در بهشتم منتظر تو میمانم منتظرت میمانم تا همه قانونهای مرا قبول کنی بیایی و من آغوشت را با هیچ چیز دیگری عوض نکنم وعده دیدار ما بهشت میخواهم در بهشت اذان بگویم میخواهم بلند اسم پدران خود را تکرار کنم من واقعا خوشحالم که در بهشت همچون تویی یار...
-
عشقم 7
سهشنبه 22 مرداد 1398 20:13
و تو دست به موهایم بکشی آری ای همسفر بهشتیم دا نه به دانه اشکهایم را محو جمالت کرده ام اگر خواستی به دیدارم بیایی آهسته و پیوسته بیا راحت باش اینجا چشمهایت میتواند به خواب رود کوچه ها درد امروز مرا فهمیده اند هر روز تنگ تنگ تر میشوند باغ تو را به یاد من می آرد راستی اقیانوس هم کنار خانه یمان هست آیا بهشت جای اقیانوس...
-
عشقم 6
سهشنبه 22 مرداد 1398 15:21
سالهای سال است که از حسرت خواستگاریت میگزرد و چه زیبا که تو مرا خواندی ای محبوبم قدسیان در این بزم شبانگاهی مسحور این خواب شده بودند چه زیبا دغدغه ی از دست دادنت را ندارم زیرا برای منی چه زیبا دغدغه تنها ماندم را ندارم زیرا تو فقط برای منی چه زیبا دغدغه ی یکتا بودنم را برای تو ندارم زیرا میدانم تو فقط من را میبینی که...
-
عشقم 5
سهشنبه 22 مرداد 1398 13:57
میدانی میخواهم برایت یک انگشتری درست کنم تمامش از یاقوت سیاه باشد وقتی دستت میکنی انوار زیبا تولید کند میدانی عاشقتم خیلیییییییی راستی تو بگو چه انگشتری برای من می اوری
-
عشقم4
سهشنبه 22 مرداد 1398 13:29
در این زمانه که حیوان چندین معشوقه دارد خیلی زیبایی که تنها من را خواستی آخر میدانی تو حیوان نیستی تو انتخاب نکردی حیوانیت را و من در کنار تو به آرامش میرسم و تمام شهر را با خبر میکنم تنهائیت را تکه تکه میکنم گل های شمعدانی را بو میکنم واااای تمام شمعدانی ها بوی تو را میدهد یادت هست قرار گذاشتیم با هم برویم کنار یک...
-
عشقم3
دوشنبه 21 مرداد 1398 22:56
این دکلمه ست نفسم آیا میدانستی حتی فکر داشتنت در آن دنیا زیباترین رویای منست میدانستی که هرشب موقع خواب تمام گلها رو بو میکنم به یاد بوی زیبای تنت آیا میدانستی قاصدک از شوغ وصالت تکه تکه میشود رودها با اسم تو خروشان میشوند درختان جنگل میشوند ای مهربان ترین هدیه خداوند آری تو هدیه خداوند بر منی ای زیبایی را به کمال...
-
عشقم 2
دوشنبه 21 مرداد 1398 22:35
صبا با گلی بگوید حکمتی که ای زیبا سرشت پر نجابتی عایا میدانستی که گل را بود شرح بیان بی چون چرا اگر گل را نبینی سر راهش ننشینی به او خیره نباشی دشمن غمهاش نباشی او میشود پیر خسته نفس گیر یه روزی از همین روزها میبینی اورا در حال نجوا که دلدار وفادار میخواهم من را غمخوار نگرانیهام میخواهم
-
عشقم 1
دوشنبه 21 مرداد 1398 20:36
خبر آمد زهرا عایا که میخواهی بیا من سرگشته اهل وفام با مروتان بسی اهل حیام ای با وفا کجایی که این دل خود را کشته است به بویت کجایی ای زیبا روی من کجایی ای سیرت زیبا فقط شکر میگویم خداوند را که هست در بهشت برایم خانه از گل میخواهم کل خانه ام از گل باشد میدانی دوست دارم در بهشت به همه گل بدهم به یاد عشقمان راستی چقدر...
-
عشقم26
دوشنبه 10 تیر 1398 22:31
میم خیلی شیرین زبون شده نشسته بود تو حرم با دو تا خانوم همصحبت شده بود حرفهای بامزه میزد خانوم بهش گفت تو شبیه ترکایی میم گفت من شبیه امریکاییام خانوم گفت هزار ماشالله اونیکی گفت آمریکایی ها سیاهن میم گفت وقتی بچن سفیدن هزار الله اکبر خیلی آقا شده
-
عشقم25
شنبه 11 خرداد 1398 16:36
میگن از زمانهای دور یک رهگزر یک قلک به دختری میده میگه مواظب این قلک باش این اسمش قلک تنهایی و داخلش صدا میداده روزهای میگذشته و این دختر با زندگی دسته پنجه نرم میکرده ازدواج میکنه شوهرش آدم خوبی نبوده مادر و پدرش میمیرن خانوادش رهاش میکنند هر روز میگفته یه روز اینو میشکنم تا یه روزی تصمیم میگیره بشکنه وقتی میشکنه...
-
عشقم 24
جمعه 3 خرداد 1398 01:49
میخواهم بگویم دوس که صدایی آمد گف خموش دوس میخواهی چه کار بجز بعضی دوستها بقیه هستند عار نه من نمیگویم اینگونه ولی بعضی دوستام هستند دیونه خخخخخخخخخخخ
-
عشقم23
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 21:04
سالیان سال است که آفتاب در حال تابیدن است ولی آیا می دانستی وقتی تو بودی آفتاب یک جور دیگر میتابید آسمان رنگش از شدت تابش زرد شده بود وای یادت هست که آسمان حرکت میکرد ولی من تو ثابت مانده بودیم انگار آسمان هم فهمیده بود که من و تو حتی روی او را کم میکنیم دلبرانه دل بردی مثل رویش یک قلب در بدن راستی میدانستی قلبم با...
-
عشقم 22
یکشنبه 1 اردیبهشت 1398 19:51
در این دنیای وانفسا پی دلتنگی از پس فردا پس از تقدیر غریب امروز ما یم خود خود فردا در این جهان بسی نفس میکشم دلم خوش است که کسی به یادم هست آری آری او هم نفس میکشد و با نفسش دنیارا از عشق به آتش میکشد ممنونم ازت که هستی ممنونم ازت که میخوای بیای بسیار ممنونم بابت دعات بسیار ممنونم بابت نگات
-
عشقم 21
پنجشنبه 1 فروردین 1398 10:05
روز عیدست غزل می ترانه تا به کی شود دل کنار دلبر به میخانه ما را در دیار یار گزارید ببینید تا بگویم شرح این قصه عاشقانه در اینجا جویباران جاریست در کنار یار دل به مقصدش خوشه خوشا آن روزی که سبو در میخونه باشه خوشا عطری که از یار دلبر اره
-
عشقم20
چهارشنبه 29 اسفند 1397 09:52
الا ای یار زیبایم که دلبردی به یغما بیا امشب کنار ما در این محفل عیدیها اگر چشمت حریف این قلب به خون غلتیده ما را نداشت چه میشد من و تو اندوهگین بد تر از روز جزا در این جا شمع ها یکی یکی آب میشوند کز فراق یار چه بر سر اینها آمد فریاد ها سفره ایست عید عیدی نور چراغ آن یار ما که میخندد بر سوزش شمعها قدح از شوقش امشب...
-
عشقم19
سهشنبه 28 اسفند 1397 16:46
بجز یارم منه آسوده دل یاری ندارم بجز یارم در این محشر کمک حالی ندارم بجز عشقش سر سودایی ندارم بجز نامش در این عالم تمنایی ندارم
-
عشقم18
دوشنبه 27 اسفند 1397 14:51
دوستای عزیز من چطورن امیدوارم که حالشون و حال دلای قشنگ و مهربونتون خوش و خوب باشه دیگر به شراب احتیاجی نیست وقتی نگاه زیبا روی تو روبروی منست
-
عشقم 17
پنجشنبه 23 اسفند 1397 10:42
سلام دوستان گلم خوشحالم از اینکه با شما هستم و در کنار شما به انرژی مثبت میپردازم باشد که با هم تا انسانیت پیش بریم و بتوانیم در این شهر پر از اشوب به یک ارامش نسبی مورد عامه پسند قرار بگیریم