الا ای یار زیبایم که دلبردی به یغما
بیا امشب کنار ما در این محفل عیدیها
اگر چشمت حریف این قلب به خون غلتیده ما را نداشت
چه میشد من و تو اندوهگین بد تر از روز جزا
در این جا شمع ها یکی یکی آب میشوند
کز فراق یار چه بر سر اینها آمد فریاد ها
سفره ایست عید عیدی نور چراغ
آن یار ما که میخندد بر سوزش شمعها
قدح از شوقش امشب هیچ رنگی نداشت
چرا که بلعیده هست این سفره رنگ همه چراغها
شیرینی گل هم در کنار این بزم شیرین
منو یار شمع گل شیرینی جابجا شود مرز قندها
بجز یارم منه آسوده دل یاری ندارم
بجز یارم در این محشر کمک حالی ندارم
بجز عشقش سر سودایی ندارم
بجز نامش در این عالم تمنایی ندارم
دوستای عزیز من چطورن
امیدوارم که حالشون و حال دلای قشنگ و مهربونتون خوش و خوب باشه
دیگر به شراب احتیاجی نیست
وقتی نگاه زیبا روی تو روبروی منست
سلام دوستان گلم
خوشحالم از اینکه با شما هستم و در کنار شما به انرژی مثبت میپردازم
باشد که با هم تا انسانیت پیش بریم و بتوانیم در این شهر پر از اشوب به یک ارامش نسبی مورد عامه پسند قرار بگیریم