انرژی مثبت

انرژی مثبت

سلام به دوستان گلم و دوست جونی هام
انرژی مثبت

انرژی مثبت

سلام به دوستان گلم و دوست جونی هام

هیچ

دنیا همه هیچ و
اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ
بر هیچ مپیچ

دانی که پس از عمر
چه ماند باقی

مهر است و محبت است و
باقی همه هیچ

مولوی

اگر در بند در مانند

بیا بنشین در کنارم

بنشین بشنو کلامم

در این دنیای وانفسا

کسی نیست غیر تو برای خودت مداوا

بشنو بشنو تو این حرفم

اگر خواهی زنی بعد از این کلامم

زن همسر زندگی

به پول و ثروت قدرتی

تمام اینها فرصت است 

برای به خدا رسیدن همت است

نماز وضو روزه افطار 

همه نیت نیت پروردگار 

در این زندگی اول خدا راببین

اگر میخواهی بشوی بندگی به ز این

در این دنیا خیلی چیزها حلالست

این را بدان که از پشت گوشی حرف زدن مجاز است 


اگر در بند در مانند در مانند 



زوزه ی گرگ

گرگان زوزه کشان به دنبال چه هستند

حاکمان در پی تاب قفل دکان که هستند

شبنم غرق به خون در دل دیوار بلند

باد هوهو کشان بشکند آن سرو کمند

منتظر دستش به یک قلم نوک چسبیده 

وای منتظران این باشد وعده ننگ را دیده

دیده بگشا ای سلحشورتر از ام موسی

بشنو بشنو این غم تجری من تحت الانهار را

تا نتوانی بکوشی در آرامش دلهای پاک

حق اظهار نظر نداری در مشکل آدمهای خاک

خاک شو قبل از اینکه تورا خاک کنند 

ذره شو بتاب  بشکن فریادت را تا که اوارت کنند

در محفل انس تجلی بفکر این انی دم مزن

زیرا که از پس نفست میدمت ااااان باز و دم 

بیا محض رضای خدا حدیث مرا گوش کن

تا کی به خیال پردازی نشستی جان من دمی گوش کن 

گر صاحب قدرت رحمتی برای بشر داشت که قدرتش نبود 

گر پیر میکده رقاص عربده کش نبود می نبود 

صاحبان دولت تخت منم منم در همه عصرها

می‌کردند مردمان را دسته دسته در زنجیرها 

کسی سودی برای هیچکسی نداشت 

زیرا که قدرت تدوین کند بساط این قمارها

گر اگر مرد همتی بشنو تو این پند 

که نگزار کسی برای تو صحبت اضافه کند بلند 

دستت را به زانوان خود بگیر بر خیز

که هیچکسی در این دیر به فکر تو نیس

هر کسی بر سر رتبه ای جایگاهی پله پولی آمده 

فکر بیخود نکن که از پس عشقی به تو آمده 

در همینجا همین ساعت همین مکان 

می‌کنند گرگان به دور تا دور تو قیام 

زوزه ی گرگ از تقوای زهده الی الله مستانه ی او نیست 

زوزه گرگ نشانه ای از خنده مستانه به ریش من توست 




دل نشکن ای بیخیال

یکدانه سخن بشنو از من شوریده حال

اگر میخواهی بشنو اگر نه بیخیال

زیرا تو عمرت را در بیخیالی گزراندی 

چوب موسی هم نمی‌تواند تورا کند بیدار 

ای عار 

در پی شکستن دلی نباش

زیرا که خداوند دلت را می‌شکند بسیار 

اگر نشکسته گذاشته است 

در زمانی که مردم از کنار رفتن ای وای


زاهد

گرگان زوزه کشان به دنبال چه هستند

حاکمان در پی تاب قفل دکان که هستند

شبنم غرق به خون در دل دیوار بلند

باد هوهو کشان بشکند آن سرو کمند

منتظر دستش به یک قلم نوک چسبیده 

وای منتظران این باشد وعده ننگ را دیده

در خفا آن زاهد می می پرس

 هرچه دوست دارد کند در عین هوس

اسمش جدا شده است از بدی

او می‌کند کاری را مرد بد نیامدی

ای زاهد رندان که می در خفا میخوری

بشنو از من پند اندرز حکایتی

گرچه میدانم که استادت در علم بدن

می‌کند آن زهر را حلال در پی یکدانه سخن

آن که قرآن منظورش بدارد از هر طرف

تو و دوستت میکنید آن را مگس

اگر دین بود به معشوقه گرایی

چرا عابد دهد آن را به ساءل

اگر پیغمرم زنی در زنی بگرفت 

چون نبود در آن زمان جوانی ساءل

اگر این را کنی جنگ پیداست 

تو کن هوس را قربانی این میدان 

اگر داعش بود وحشی و قاتل 

زیرا نبود همتی برای رفع نیاز ساءل

تو خود بهتر دانی از من همچون شقایق

اگر ایرانت را میخواهی بکن فکری دقایق

از بدبختی بدبختی دمیدست 

از کوی فلان زاهد خون دمیدست

اگر چنین باشد روزگارت 

بود عین خرابی در کارت

برو ای زاهد مسکین 

اگر خود را فقط یابی

در این زمین خاکی 

دگر با چه رویی از خدا خواهی