الا ای یار زیبایم که دلبردی به یغما
بیا امشب کنار ما در این محفل عیدیها
اگر چشمت حریف این قلب به خون غلتیده ما را نداشت
چه میشد من و تو اندوهگین بد تر از روز جزا
در این جا شمع ها یکی یکی آب میشوند
کز فراق یار چه بر سر اینها آمد فریاد ها
سفره ایست عید عیدی نور چراغ
آن یار ما که میخندد بر سوزش شمعها
قدح از شوقش امشب هیچ رنگی نداشت
چرا که بلعیده هست این سفره رنگ همه چراغها
شیرینی گل هم در کنار این بزم شیرین
منو یار شمع گل شیرینی جابجا شود مرز قندها